جمعه صبح، خودمان را به ته جاغرق رساندیم، همان جا که مسیر خاکی شروع میشود و خیلیها صبح جمعه میآیند تا آب و هوایی عوض کنند. البته بعضی از همین خیلیها، بعد از ماندن در طبیعت و لذت بردن از آن، بدون زبالههایشان به خانه بر میگردند. زباله هایشان را به رودخانه کم رمق میسپارند، یا کنار درختی میگذارند یا همان جا که نشستهاند میگذارند و بر میگردند.
وقتی نایلونهای مشکی را دیدیم، گفتیم هر کدام از این نایلونها چند ساعت طول میکشد تا پر بشوند غافل از این که رودخانه جاغرق تا دلتان بخواهد زباله دارد. مقداری از زبالهها به چشم میآیند و بخش زیادی از آن نه. باید رفت داخل رودخانه و آن وقت دید که از هر چند متر میتوان یک نایلون بزرگ زباله پر کرد.
دست به کار شدیم. خیلی از آدمهایی که آمده بودند تا از طبیعت زیبا لذت ببرند، وقتی کارمان را دیدند بیتفاوت از کنارمان نگذشتند، شنیدم مردی به بچهاش میگفت: «اینا دارن زبالههایی را جمع میکنن که آدمای بیفرهنگ ریختهاند پسرم.» یک نفر از دوچرخه سوارهایی که روی یکی از تختهای یک کافه در حال خوردن صبحانه بود، خدا قوت داد و بعد از کلی تشویق و تشکر گفت: «باید فرهنگسازی بکنیم تا مجبور نشیم اینجوری زباله جمع کنیم.» یک نفر دیگه گفت: «اگه هر کی همون زباله خودش رو با خودش ببره و بندازه توی سطل زباله، محیط زیست اینجوری نمیشه، اصلاً هم کار سختی نیست، اما نمیدونم چرا بعضیها این کار رو نمیکنن.»
خلاصه آدمهای اهل دل واکنش نشان میدادند و ما کارمان را میکردیم. یک ساعت بعد کلی زباله جمع کرده بودیم. باور کردنی نبود. کیسه زبالههایی که فکر میکردیم کلی زمان برای پرکردنشان لازم است یک ساعته پر و سنگین شده بودند. بیش از ۱۰ کیسه زباله جمع شده بود و ما خوشحال بودیم که به سهم خودمان برای پاکسازی طبیعت شهرمان قدمی برداشتهایم.
وقتی با زبالهها به محل شروع برنامه بر میگشیم، با خودم فکر کردم براستی چه راههایی را باید میرفتیم که نرفتهایم، چه کارهایی باید انجام میدادیم که انجام ندادهایم و خلاصه چه کوتاهیهایی کردهایم که این همه زباله به خورد طبیعت میدهیم.
منبع: روزنامه قدس
انتهای پیام/
نظر شما